یکشنبه 89 مرداد 3 , ساعت 8:9 صبح
بسم الله الرحمن الرحیم
لایک دهندگان به این بحث : بانوی شرقی، * سمیه *، شقایق بانو، فاخته..، محب علی ع، سیدمحمدرضافخری
شروق : یه سوالی چند وقتیه ذهنم رو مشغول کرده . خیلی از ما ها بدلیل تبلیغاتی که در سالهای اخیر شده خدا رو به صفت جمالیش میشناسیم . یعنی دوستش داریم و باهاش در ارتباطیم . مناجات می کنیم و در سختیها حرف دلمون رو بهش می زنیم. اما بنده به شخصه احساس می کنم در اینباره یکم دچار افراط شدیم . اونقدر که امر برای برخی از ما مشتبه شده که خداوند تمام گناهان ما رو می بخشه و زیادی به رحمتش امید وار شدیم. سوال من اینه چطور می تونیم قهاریت و جلال خداوندی رو در وجودمون نهادینه کنیم . به طوری که در عین امید به رحمتش از ترس عقابش دست از گناه برداریم ؟
بانوی شرقی : خانم شروق من فکر می کنم مشکل اساسی اینه که عاشق نشدیم اگه عاشق بشیم از همین معشوق هم می ترسیم منتها یه جور ترس دیگه می ترسیم که معشوق از ما ناراحت نشه حالا برای این نظرم توضیح می دم . ببینید ما دو نوع ترس داریم ترس از عقاب و ترس از نارضایتی خدا و البته این دو ترس در طول هم هم هستند
یه روایت داریم که پیامبر فرمودند که خدا فرموده هرکسی به دنبال من باشه بالاخره منو پیدا می کنه و هر کسی منو پیدا کنه منو می شناسه و هر کسی منو بشناسه عاشقم میشه ...
شروق : و وقتی عاشقم بشه اون رو می کشم و وقتی اون رو کشتم دیه اش بر عهده منه و دیه اون خود من هستم .
بانوی شرقی : اگه به مضمون حدیث دقت کنید می بینید که ما مبادی معرفتی مون مشکل داره یعنی اونقدر غرق در خودمونیم که اصلا به دنبال خدا نیستیم همین احساس کاذب غرور به بخشش خدا ( غرور در زبان عربی به معنای دلبستن واهی به چیزی هست ) هم ناشی از اینه که ما دنبال پیدا کردن خدا نیستیم می خوایم خودمونو پیدا کنیم و یه آرامش کاذب برای خودمون بخریم. در حالی که اگر از پوسته تار عنکبوتی خودمون بیرون بیایم اولین احساسی که داریم ترس از عقاب خواهد بود چون تازه متوجه زشتیها مون شدیم و تازه برای برطرف کردن زشتیهامون باز چار یه حجاب نورانی دیگه میشیم بنام جهنم گریزی که البته هدف خوبیه و لی بازم حجابه.
شروق : البته نباید فراموش کنیم : من عرف نفسه فقد عرف ربه .
بانوی شرقی : اگه بخوایم این حجاب رو بدریم و بریم مراحل بالاتر تازه به مرحله اول اون حدیثی که اشاره کردم می رسیم یعنی طلب کردن خدا ما رو یه پله از جهنم می بره بالا می ریم جایی که مظاهر رحمت خدا هم در کنار مظاهر جلال و خشم خدا وجود داره میرسیم به مرحله خودشناسی اینکه میگم خودشناسی چون مقدمه یافتن خداست
چرا میگم مقدمه یافتن خدا اشاره به آیه الست دارم « الست بربکم قالو بلی » خدا میگه انسانها رو بوسیله خودشون به شهادت و گواهی گرفت همین که خودشونو دیدن تصدیق کردن که پروردگارشون خداست بنابراین خودشناسی مقدمه خداشناسیه . خب حالا که می خوایم خودمونو بشناسیم می رسیم به روایت پیامبر که فرمودند « از خودتون حساب بکشید قبل از اینکه از شما حساب بکشند » پیداست که حسابکشی متوقف بر شناخت هست کما اینکه روز قیامت هم انسان رو به خودش می شناسونند « اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا »
اینجاست که هم رجا وجود داره و هم بیم ولی بیم نمود بیشتری داره چون زشتیهامون بیشتر تابلو شده و از طرفی متوجه جهنم نفسمون شدیم دنبال یه مستمسک می گردیم اگه در شناخت مستمسک موفق شدیم میریم یه پله بالاتر و الا در همون مرحله می مونیم
همین بیم و البته سو سوی امید ما رو وامی داره که بریم دنبال اون روزنه و البته این طلب منجر به یافتن خدا میشه که توجه به زیباییهاش اتش درونمون رو گلستان می کنه در این مرحله که فرد در پی طلب و یافتن هست باید از هر چی غیر خدا ناامید بشه اونوقت آتش نفس با جلوه خدا گلستان میشه وقتی ظلمت نفس با نور خدا روشن بشه و خدا رو بشناسه تازه شروع دریافت حقیقی جلوه های خداست
که این جلوه ها به معرفت منتهی میشه و معرفت به عشق الی آخر حدیث. ... که معرفت و عشق باز خوف از نارضایتی معشوق رو به همراه داره در واقع جهنم واقعی عاشق قهر معشوق خواهد بود.
عرض من اینه که اگه ما به بخشش خدا غره میشیم چون هنوز از خودمون به سمت خدا مهاجرت نکردیم ( من یخرج من بیته مهاجرا الی الله و رسوله ) هنوز حسابرسی نکردیم ببینتیم توشه هجرتمون چیه و البته وقتی گرفتار خودمون هستیم و تار عنکبوت خودخواهی لانه تاریکمون شده برای کسب آرامش کاذب رحمت خدا رو متوجه خودمون می دونیم.
بنابراین ما که به رحمت خدا امیدواریم بدون اینکه ازش بترسیم در واقع جاهلیم و درمانش هم اینه که یا ما رو متوجه خودمون کنند که چقدر زشتیم و پر رذیله یا خودمون بریم دنبالش . خانم شروق من فکر می کنم راهش اینه که بیایم خودشناسی رو تقویت کنیم البته همین هم راه های انحرافی زیادی داره ولی با توجه به قرآن و سنت انَائ الله جون به سلامت می بریم .
ساقیا : چرا قرآن با بسم الله الرحمن الرحیم شروع شده ؟؟ نه با بسم الله القاصم الجبارین یا مدرک الهاربین یا بسم الله الجبار الجلیل ؟؟؟سول مهمیه ...
بانوی شرقی : این سؤال یه فید جداگانه می خواد سؤالی که خانم ساقیا مطرح کردن منظورمه.
شروق : ساقیای عزیز همون اول عرض کردم بحث رحمانیت پروردگار به جای خود. مشکل افراطیه که در این مورد صورت گرفته . من احساس می کنم خیلی از دوستان و اطرافیانم حتی بعضی جاها خود بنده از خدا حساب نمی بریم . و این خیلی بده.
خانم بانوی شرقی بحث خیلی خوبی رو مطرح کردید . اگر بخوام صحبتتون رو جمعبندی کنم فکر کنم منظور شما اینه که ما چون از خودمون خیلی مطمئن هستیم از خدا نمی ترسیم . و این اطمینان هم سرچشمه اش تو جهل ماست نسبت به کارنامه امون درسته ؟
شقایق بانو: اون روی ِ دیگه ی اطمینان به خودمون همون غفلتمون هستش .
شروق : یه چیز دیگه هم به نظر من هست . خیلی از ماها به گناهمون واقفیم ولی اون رو جدی نگرفتیم . بارها دیدم تو یه جمع دوستانه غیبت می کنیم بعد به شوخی میگیم عجب گوشت بدمزه ای ! مثلا. یعنی می دونیم که کار زشتی داریم انجام می دیم ولی زشتیش رو درک نکردیم . چرا این اتفاق می افته ؟
شقایق بانو: شنیدی میگن مسلمونه شناسنامه ای ؟ از غیبت فقط اینو میدونیم که گناه هستش ... شاید اگر یاد بگیریم که هر مسئله ای رو فلسفش رو درک کنیم البته بعداز جستجو و مطالعه عملمون هم بهتر بشه ... مثل حجاب ... مثل خیلی چیزای دیگه ... خیلی اوامری که هست و بد و خوبشو میدونیم، چون از بچگی القا شده، اما نمیفهمیم و درک نمی کنیم چون مطالعه نمی کنیم ، فکر نمی کنیم ... شاید یه گوشه ی این مشکل این باشه.
شروق : فکر می کنم اطلاعات ما خیلی بیشتر از این حرفهاست . ما می دونیم که غیبت چه ضرر هایی به جامعه میزنه . می دونیم که تمثیلش همون گوشت برادر مرده خوردن هست . هزارتا روایت هم درباره اش شنیدیم . اما بحثش که پیش میاد نمی دونم چرا نمی تونیم جلو خودمون رو بگیریم .
پس همه چیز مربوط به علم نیست. تو درس دینی داشتیم که ما هیچ وقت نمیریم خودمون رو به نجاست آلوده کنیم گناه هم برای معصومین همین حکم رو داره . ما هم باید نسبت به گناه همین حس رو داشته باشیم حالا با یه درجه کمتر وگرنه نمی تونیم اون رو ترک کنیم . چطور میشه این حس رو درخودمون بوجود بیاریم.
بانوی شرقی : ببینید علم غیر از معرفته و معرفت برکات رو به دنبال میاره ولی خب میشه گفت علم مقدمه معرفته ولی هم چیز اعم از خوف و رجا همه معلول معرفتن.
شقایق بانو : منظورم علم به معنای خوندن ِ خط به خط این موضوع ها نیست . اینارو میدونیم چون هم بهمون گفتن هم خودمون خوندیم ... میگم بهتره که خودمون علم پیدا کنیم ، اول به اینکه چرا با اینکه میدونیم غیبت چه اثراتی داره و با اینکه میدونیم گناهه انجام میدیم یعنی علتش توی وجود ِ تک تک ِما شاید یه مسئله نباشه .غفلت ، تنبلی ، ناآگاهی از دستورات ، نشناختن ِ خودمون و خدامون و خیلی چیزای دیگه .نمیدونم تونستم بگم یا نه.. .
بانوی شرقی: بله شقایق جون منظور شما همون تنبه یا یقظه هست که در اربعین امام خمینی بهش اشاره شده. و عرض منم همین بود وقتی انسان متنبه میشه و می خواد حسابرسی کنه از خودش اونوقته که از رجاء کاذب بیرون میاد.
محب علی ع : به نظرم مشکل اصلی همینه که بانوی شرقی گفتن، شروق جان ریشه ی اون چیزی هم که شما گفتی به نظرم به همون نظر دختر ... بر میگرده
در مورد سوال می نوش هم عزیزم باید بهت بگم شما هم وقتی میخوای با کسی حرف بزنی اول با مهربونی وارد میشی تا موضع نگیره پیشت بعد وقتی تو رو به رحیم بودن بشناسن وقتی جباریتت رو میشه میفهمن که از روی رحیمیته و اونوقته که قبولش می کنن و عین رحمت می بینن اون غضب رو.
شروق : تا اینجای بحث مشخص شد که برای ترک گناه علاوه بر علم به گناه بودن یک گناه باید به ضرر اون گناه معرفت یا به تعبیر دیگه اعتقاد و باور پیدا کنیم . حالا سوال اینه که چطور باید به این اعتقاد و باور برسیم ؟
نوشته شده توسط دبیر بحث آزاد | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ